کد مطلب:369962 جمعه 20 اسفند 1395 آمار بازدید:385

37 - طبع نرم در معاشرت - فروتنی و تواضع
 بسم الله الرحمن الرحیم

و لین العریكه و خفض الجناح

خلاصه درخواستهای امام 

امام سجاد علیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق از پیشگاه خداوند درخواست می كند كه او را به زیور صالحین بیاراید و زینت متقین را بر وی بپوشاند تا بتواند عدل و داد را در جامعه بسط دهد و آن را در سطح وسیعی پیاده نماید. سپس برای ابقای عدل و مصون داشتن آن از گناهان ، مسائل و مطالبی را از باری تعالی می خواهد. شش مطلب از خواسته های امام در سه جلسه مورد بحث قرار گرفت . در جلسه اول ، كظم غیظ و اطفاء نائرة ، در جلسه دوم ، پیوند اهل فرقه و اصلاح ذات البین ، در جلسه سوم ، افشاء عارفه و ستر عائبه . به شرحی كه معروض افتاد هر یك از آنها به نوبه خود در جلوگیری از گناه و حفظ عدل اجتماعی اثری دارد. امام (ع ) برای آنكه این خواسته ها را در جامعه پیاده كند و مردم را از فواید و ثمراتشان برخوردار سازد، از ذات اقدس الهی خواهان توفیق بود.

مطالب دگری كه پس از شش مطلب مذكور، مورد تقاضای امام قرار گرفته ، به شرحی كه قسمت به قسمت توضیح داده خواهد شد به گونه ای است كه می توان گفت حضرت زین العابدین (ع ) آنها را برای خود و همچنین برای دیگر برادران مسلمان از پیشگاه حضرت احدیت درخواست نموده است . به خواست خداوند، موضوع سخنرانی امروز این دو قسمت است :

و لین العریكة و خفض الجناح .

عریكة در لغت به معنای طبیعت است ، امام (ع ) عرض می كند: بارالها! موفقم بدار تا با طبع نرم و ملایم و خلق فروتنی و تواضع ، با مردم معاشرت نمایم . نرم گویی و نرم خویی دو صفت از صفات حمیده و دو خصلت از خصال پسندیده است و هر دو قسمت در قرآن شریف و روایات اولیای دین آمده است . موقعی كه حضرت موسی و هارون از طرف باری تعالی ماءموریت یافتند نزد فرعون بروند و او را دعوت نمایند، خداوند به آن دو دستور داد:

اذهبا الی فرعون انه طغی . فقولا له قولا لینا لعله یتذكر او یخشی . (134)

شما دو نفر نزد فرعون بروید كه به طغیان و سركشی گرایش یافته است ، با او به نرمی سخن بگویید، شاید متذكر شود و از عذاب الهی بترسد.

عادت زبان به ملایم گفتن 

عن علی علیه السلام قال : عود لسانك لین الكلام .

(135)

امام علی (ع ) فرموده : زبانت را عادت ده كه گفتارش همیشه نرم و ملایم باشد.

دستور امام به نرم گویی 

مردی به نام اسحاق كندی كه در زمان خود فیلسوف عراق بود، به نوشتن كتابی دست زد كه حاوی تناقضهای قرآن باشد. در این كار همت گمارد و برای انجام آن تنها در منزل نشست و مشغول به نوشتن گردید. روزی یكی از شاگردان او بر حضرت امام عسكری (ع ) وارد شد. حضرت به وی فرمود: آیا در بین شما یك مرد رشید نیست كه استادتان را از كاری كه درباره قرآن شروع كرده ، بازدارد؟ عرض كرد: ما از شاگردان او هستیم ، چطور ممكن است در این مورد یا دیگر موارد به او اعتراض نماییم ؟ امام فرمود: آیا حاضری آن را كه به تو می آموزم در محضر استادت انجام دهی ؟ عرض كرد: بلی . فرمود نزد او برو، با وی به لطف و گرمی انس بگیر و در كاری كه می خواهد انجام دهد یاریش نما و چون ماءنوس گشتی ، بگو برای من سؤ الی پیش آمده است ، اجازه می خواهم بگویم و از مثل شما توقع این اجازه هست . سپس بگو: اگر تكلم كننده به این قرآن نزد شما بیاید و این سؤ ال مطرح گردد كه آیا جایز است مراد گوینده قرآن از گفته های خودش غیر آن باشد كه شما گمان برده اید و آن را برداشت نموده اید، او در پاسخ خواهد گفت : این احتمال جایز است ، زیرا مردی است كه می فهمد آن را كه می شنود. وقتی با سخن تو ملزم گردید، به او بگو: شما از كجا مقصد متكلم قرآن را درك نموده اید؟ شاید منظور او غیر آن چیزی باشد كه شما گمان برده اید.

فسار الرجل الی الكندی و تلطف الی ان القی الیه هذه المساءلة فقال له : اعد علی ، فاعاد علیه . فتفكر فی نفسه و راءی ذلك یحتمل فی اللغة و سائغا فی النظر. (136)

آن مرد نزد فیلسوف كندی رفت و طبق دستور امام ، پس از تلطف و مهر، مطلب را با وی در میان گذارد، آنقدر این كلام مؤ ثر افتاد كه به او گفت : دوباره بگو، دوباره گفت . فیلسوف ، پس از اندیشه و تفكر، ابراز داشت : اینكه گفتی به اعتبار لغت ، محتمل است و از جهت دقت جایز. این احتمال صحیح و اساسی طبق دستور امام عسكری (ع ) به نرمی و ملایمت و با حفظ شخصیت فیلسوف تحصیلكرده القا گردید، از این رو در وی اثر مفید گذارد و او را در نوشتن كتاب دودل و مردد ساخت . اگر همین مطلب با تندی و خشونت ادا می گردید، وی را در عقیده خود مقاوم می نمود و به گفته هایش پافشاری نشان می داد.

اثر نرم خویی 

نرم خویی نیز همانند نرم گویی ، در قرآن شریف و روایات آمده است . خداوند نرم خویی رسول گرامی را كه از عوامل جلب قلوب و جذب نفوس بود، به حساب رحمت واسعه خود گذارده و فرموده است :

فبما رحمة من الله لنت لهم و لو كنت فطا غلیظ القلب لا نفضوا من حولك (137)

ای پیمبر! تو در پرتو رحمت خداوند، با مردم برخورد نرم و ملایم داری ، اگر تند خو و سخت دل می بودی ، مردم از اطرافت پراكنده می شدند.

فی وصیة علی علیه السلام لابنه الحسن : و لن لمن غالظك فانه یوشك ان یلین لك . (138)

از جمله وصایای علی (ع ) به فرزندش حضرت مجتبی این بود كه : هركس با تو به غلظت و تندخویی مواجه می شود تو با او به نرمی و ملایمت برخورد كن ، چه نرمی تو با وی می تواند بسرعت موضعش را تغییر دهد و او را با تو نرم و ملایم سازد.

و فی صفته صلی الله علیه و آله : اصدق الناس لهجة و الینهم عریكة . (139)

در وصف رسول اكرم (ص ) آمده است كه آن حضرت در سخن گفتن از همه نرم خوتر بود.

نرم خویی در ایجاد محبت ، نقش بسیار مؤ ثر دارد و افرادی كه شخص نرم خو را به این صفت می شناسند نسبت به وی علاقه مند می شوند.

نرم خویی و جلب محبت 

عن علی علیه السلام قال : من تلن حاشیته یستدم من قومه المحبه . (140)

علی (ع ) فرموده : كسی كه با اطرافیان خود با نرم خویی برخورد نماید، از محبت دائم بستگان خویش برخوردار می گردد.

جالب آنكه علاقه مردم نسبت به اینان موجب دلگرمی و تشویقشان می شود و در نتیجه ، با رغبت زیادتری به خلق پسندیده خود ادامه می دهند. با توجه به این مطلب كه عریكة صفتی است كه با سرشت آدمی آمیخته شده و به معنای طبیعت است ، پس اگر كسی با طبیعت نرم آفریده شود می توان از وی توقع داشت كه نرم خو و ملایم باشد، اما آن كس كه از مادر، تندخو و عصبی مزاج متولد گردیده ، آیا می تواند نرم خو شود و خویشتن را به این خلق پسندیده متخلق نماید؟

تغییر تندخویی 

پاسخ این پرسش خوشبختانه مثبت است و بشر می تواند با سعی و مجاهده وضع طبیعی خویشتن را تغییر دهد و در خود طبع دومی را به وجود آورد كه نقطه مقابل طبع اول باشد و برای شاهد می توان نمونه های متعددی را ذكر كرد و در اینجا به منظور روشن شدن مطلب برای شنوندگان محترم به ذكر یك مثال اكتفا می شود. ریه به طور طبیعی برای تنفس هوای پاك آفریده شده است ، كسی كه در اولین بار به سیگار لب می زند و دود آن را به ریه می فرستد وضع مزاجش متحول می گردد، سرفه و عطسه می آید، احساس سر گیجه می كند، آب از چشم و بینیش خارج می شود، گویی ریه با زبان طبیعی خود فریاد می زند: من برای دود آفریده نشده ام ، این چه سمی بود كه به درون من فرستادی ؟ اگر شخصی كه ریه عضو بدن اوست متوجه گردد، به خطای خویش پی ببرد و دیگر به این كار ناروا دست نزند، وضع طبیعی ریه محفوظ می ماند و راه خود را به سلامت می پیماید. اما اگر به ناراحتی ریه و دیگر عوارض ناشی از آن اعتنا ننماید و مكرر در مكرر، دود به ریه بفرستد، وضع طبیعی ریه تدریجا عوض می شود، با سم دود، انس می گیرد، رفته رفته به آن عادت می كند، و پس از تكرار هزاران بار، آنچنان می شود كه نه تنها از دود احساس ناراحتی نمی كند بلكه از آن لذت می برد و اگر دود سیگار به ریه نرسد احساس كمبود می نماید و می خواهد هر چه زودتر به محبوب خود دست یابد و سم آن را جذب نماید. بنابراین عادتی كه بر اثر تمرین و تكرار پدید می آید به منزله طبیعت دوم است و احكام و مقررات طبیعت اول را تغییر می دهد و مقتضیات خود را جایگزین آن می نماید.

از آنچه مذكور افتاد این نتیجه به دست آمد كه اگر انسانی از مادر، تندخو متولد شد و بخواهد خویشتن را نرم خو بسازد، می تواند در پرتو سعی و كوشش و با تمرین و مجاهده تدریجا طبع تند خود را واپس زند و خویشتن را به نرم خویی متخلق سازد و این مطلب را امام صادق علیه السلام ضمن حدیثی بیان فرموده است :

خلقه فمنه سجیة و منه نیة . فقلت : فایتهما افضل ؟ فقال : صاحب السجیة هو مجبول لا یستطیع غیره و صاحب النیة یصبر علی الطاعة تصبرا فهو افضلهما (141)

جهاد برای خلق خوب 

امام صادق علیه السلام فرموده : خلق خوب عطیه ای است الهی كه خداوند به بندگانش اعطا فرموده است . بعضی از خلقیات سجیه طبیعی است و بعضی باید با نیت و قصد به دست آید. راوی می گوید پرسیدم : كدام یك از این دو برتر و افضل است ؟ فرمود آن كس كه خلق خوب سجیه اوست و با سرشتش آمیخته ، نمی تواند جز آن عمل كند، اما كسی كه با نیت و مجاهده خود را به خلق پسندیده متخلق می نماید باید در راه طاعت الهی صبر كند و مشكلات خودسازی را تحمل نماید، بنابراین افضل و برتر كسی است كه برای نیل به خلق خوب و سعی و كوشش می كند و با سختی های ناشی از آن می سازد.

امام سجاد (ع ) در قسمت اول این قطعه از مكارم الاخلاق كه موضوع سخنرانی امروز است ، از پیشگاه حضرت باری تعالی برای عموم مسلمانان درخواست نرم خویی می نماید: و لین العریكة بارالها! به لطف و رحمتت جامعه را به اخلاق نرم متخلق كن و آنان را به این صفت پسندیده متصف نما. به فرموده امام صادق (ع ) كسانی كه اینچنین آفریده شده اند به طور فطری از نرم خویی برخوردارند و آنان كه ساختمان نرم و ملایم ندارند می توانند از راه مجاهده و كوشش ، خویشتن را به این خوی پسندیده عادت دهند و با تمرین از این مزیت اخلاقی بهره مند گردند. نرم خویی تكریم و احترام شخصیت مردم است همانطور كه تندخویی و خشونت ، كوچك شمردن دگران و بی احترامی به شخصیت آنان است ، با نرم خویی احترام انسانها محفوظ می ماند و ملاقاتهای گرمی آمیخته به محبت صورت می پذیرد و منشاء گناه نمی شود تا به عدل اجتماعی زیان برساند، اما تندخویی و خشونت برخورد مایه تحقیر شخصیت و موجب برانگیختن طرف مقابل است و می تواند منشاء مقابله و اختلاف گردد، سخنان ناروا رد و بدل شود و سرانجام به اهانت یكدیگر كه گناه بزرگ است منتهی گردد و در نتیجه به عدل اجتماعی آسیب برسد.

جاذبه نرم خویی 

نرم خویی و احترام به شخصیت مردم از برنامه های عملی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السلام بود، آن بزرگواران نه تنها با نرم خویی و تكریم شخصیت ، موجب دلگرمی و مسرت درونی مسلمین می شدند بلكه در پاره ای از مواقع افراد غیر مسلمان نیز بر اثر این خوی پسندیده مجذوب دین حق گشتند و به اسلام گرایش می یافتند.

عن ابیجعفر علیه السلام قال : ان علیا صاحب رجلا ذمیا. فقال له الذمی : این ترید یا عبدالله ؟ قال : ارید الكوفة . فلما عدل الطریق بالذمی عدل معه علی . فقال الذمی له : الیس زعمت ترید الكوفة ؟ قال بلی . فقال له الذمی فقد تركت الطریق . فقال له : قد علمت . فقال له : فلم عدلت معی و قد علمت ذلك ؟ فقال له علی : هذا من تمام حسن الصحبة ان یشیع الرجل صاحبه هنیئة اذا فارقه و كذلك امرنا نبینا. فقال له : هكذا قال ؟ قال نعم . فقال له الذمی لاجرم انما تبعه لا فعاله الكریمة و انا اشهدك انی علی دینك . فرجع الذمی مع علی فلما عرفه اسلم . (142)

قبول اسلام بر اثر تكریم 

امام باقر (ع ) فرمود: حضرت امیر المؤ منین با مردی از اهل كتاب در راهی مصاحب سفر شد. مرد ذمی از حضرت پرسید: ای بنده خدا! قصد كجا را داری ؟ فرمود: كوفه می روم . مقداری راه با هم پیمودند. سر دو راهی رسیدند. مرد ذمی از حضرت جدا شد و به راه خود رفت . اما بر خلاف انتظار، علی (ع ) نیز راه كوفه را ترك گفت و راهی را كه ذمی می رفت در پیش گرفت . از حضرت پرسید: مگر شما قصد كوفه نداشتید؟ فرمود: بلی . گفت : شما راه خودتان را ترك گفتید. فرمود: می دانم . پرسید: چرا چنین كردید؟ حضرت در پاسخ فرمود: این از كمال حسن مصاحبت است كه شخص ، همسفر خود را موقع جدا شدن ، چند قدمی مشایعت نماید و من به مشایعت تو می آیم ، این دستور پیمبر گرامی اسلام است . مرد ذمی از روی شگفتی پرسید: او دستور داده است ؟ فرمود: بلی . مرد ذمی گفت : كسانی از نبی اكرم پیروی نمودند برای كرایم اعمالش . سپس گفت : من ترا به شهادت می گیرم كه بر دین تو هستم . آنگاه با حضرت به راه كوفه برگشت و پس از آنكه علی (ع ) را شناخت و دانست كه او شخص اول مملكت بود كه با وی آنقدر با تكریم و احترام برخورد نمود، اسلام را پذیرفت و به دین حق مشرف گردید.

امام سجاد (ع ) در قسمت دوم این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق كه موضوع نیمه آخر سخنرانی امروز است ، از پیشگاه خداوند برای عموم مسلمانان درخواست می كند كه متواضع باشند: خفض الجناح ؛بارالها! به لطف و رحمتت مسلمانان را به فروتنی و تواضع موفق بدار.

قرآن شریف خفض جناح را در مورد تواضع و فروتنی فرزندان نسبت به والدین به كار برده و فرموده است :

تواضع نسبت به والدین 

و اخفض لهما الذل من الرحمة و قل رب ارحمهما كما ربیانی صغیرا. (143)

بال و پرت را از روی رحمت برای پدر و مادر فرو افكن و بگو: پروردگارا! آن دو مشمول رحمت خود قرار ده ، همانطور كه در كودكی من ، به من ترحم نمودند و تربیتم كردند.

كبوتر وقتی می خواهد پرواز نماید بالهای خود را باز می كند و بالا می برد و بر اثر این حالت ، اوج می گیرد و موقعی كه می خواهد فرود آید بالها را می افكند، به پایین متمایل می نماید و بر اثر این حالت بال ، از اوج به حضیض می آید و به زمین می نشیند. خداوند با ذكر این مثل به فرزند امر می كند كه در مقابل والدین متواضع باش ، همچنین به پیشوای اسلام دستور داده :

معنای تواضع 

و اخفض جناحك للمؤ منین : (144)

ای پیمبر گرامی ! با خفض جناح و تواضع با مؤ منین برخورد نما.

خلاصه ، خفض جناح كنایه از تواضع و فروتنی انسان است در مقابل دگران . امام سجاد (ع ) نیز در دعای شریف مكارم الاخلاق آن را آورده است . تواضع از جملات صفات حمیده و خصال پسندیده است . اولیای گرامی اسلام درباره آن از جهات متعدد، سخن گفته اند و احادیث بسیاری در اهمیت و ارزش آن رسیده است . در اینجا پاره ای از آنها ذكر می شود، گرچه معنای تواضع را همه می دانند اما در حدیثی كوتاه معیار جامعی برای آن ذكر شده كه دانستنش برای عموم شنوندگان محترم و سودمند است :

عن الحسن بن الجهم قال : ساءلت الرضا علیه السلام : ما حد التواضع ؟ قال : ان تعطی الناس من نفسك ما تحب ان یعطوك مثله . (145)

مردی به نام حسن بن جهم از حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام پرسید حد تواضع چیست ؟ فرمود: حدش این است كه از خودت به مردم آن را عطا نمایی كه دوست داری مردم همانند آن را به تو عطا كنند.

بی گمان ، فروتنی و تواضع در دنیا مایه محبوبیت اجتماعی است و در آخرت موجب جلب رحمت حضرت باری تعالی است . اولیای گرامی اسلام همواره این مهم را به پیروان خود توصیه می فرمودند و خودشان نیز آن را عملا به كار می بستند.

رفعت بر اثر تواضع 

عن النبی صلی الله علیه و آله سلم قال : ان التواضع لا یزید العبد الا رفعته فتواضعوا یرحمكم الله . (146)

رسول اكرم فرموده : تواضع مایه رفعت و بلندی مقام متواضع است ، تواضع نمایید تا مشمول رحمت باری تعالی واقع شوید.

عن علی علیه السلام قال : التواضع مع الرفعة كالعفو مع القدرة . (147)

علی (ع ) فرموده است : انسانی كه دارای مقام اجتماعی است و از موضع رفعت ، تواضع می نماید همانند كسی است كه متخلف را از موضع قدرت می بخشد و از كیفرش چشم پوشی می نماید.

در یكی از احادیث تواضع چند نمونه ذكر شده كه دانستن آن برای شنوندگان مفید و سودمند است .

نشانه های تواضع 

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : من التواضع ان یرضی بالمجلس دون المجلس و ان تسلم علی من تلقی و ان تترك المراء و ان كنت محقا و ان لا تحب ان تحمد علی التقوی . (148)

امام صادق (ع ) فرموده : از جمله كارهایی كه حاكی از تواضع عامل آنهاست این است كه راضی باشی در مجلس جایی نشینی كه از جایگاه شایسته تو پست تر باشد، دیگر آنكه با هر كس كه برخورد می نمایی سلام كنی و اینكه بحث خصومت انگیز را ترك گویی اگر چه حق با تو باشد و اینكه نخواهی برای تقوی مورد تحسین و تمجیدت قرار دهند.

رسول اكرم (ص ) و فروتنی 

برای آنكه بدانیم اولیای گرامی اسلام به موازات توصیه هایی كه به پیروان خود در امر تواضع می نمودند خودشان عملا متواضع بودند و این خلق پسندیده را نسبت به دیگران رعایت می كردند در اینجا به طور نمونه به چند مورد اشاره می شود. در اخلاق و رفتار رسول اكرم صلی الله علیه و آله آمده است :

و كان یكرم من یدخل علیه حتی ربما بسط ثوبه و یؤ ثر الداخل بالوسادة التی تخته . (149)

روش رسول گرامی این بود كه هركس بر وی وارد می شد او را اكرام می نمود گاهی عبای خود را به جای فرش زیر قدمش می گسترد و توشك كوچكی را كه روی آن نشسته بود به شخص تازه وارد ایثار می نمود.

دخل رجل المسجد و هو جالس وحده فتزحزح له صلی الله علیه و آله . فقال الرجل فی المكان سعة یا رسول الله . فقال صلی الله علیه و آله : ان حق المسلم علی المسلم اذا رآه یرید الجلوس الیه ان یتزحزح له . (150)

مردی وارد مسجد شد و رسول اكرم تنها نشسته بود. به سوی پیمبر آمد. با نزدیك شدن او حضرت جابجا شد و تغییر محل داد. مرد عرض كرد: مسجد وسیع است ، چرا حركت كردید و مكان خود را ترك گفتید؟ حضرت در پاسخ فرمود: حق مسلمان بر مسلمان این است كه وقتی بیند او قصد نشستن دارد به احترام وی جابجا شود و كنار برود. در واقع معنای كلام حضرت این است كه برای تازه وارد حریمی بگیرد و او را در مورد تواضع و تكریم خود قرار دهد.

این دو نمونه از تواضع پیشوای معظم له اسلام كه علمای حدیث در سیره آن حضرت ذكر نموده اند.

تواضع امام (ع ) نسبت به مهمان 

روی انه ورد علی امیر المؤ منین اخوان له مؤ منان ، اب و ابن . فقام الیهما و اكرمهما و اجلسهما فی صدر مجلسه و جلس بین ایدیهما. ثم امر بطعام فاحضر. فاكلامنه .ثم جاء قنبر بطست و ابریق خشب و مندیل و جاء لیصب علی ید الرجل . فوثب امیر المؤ منین علیه السلام و اخذ الابریق لیصب علی ید الرجل . (151)

دو فرد مؤ من كه علی (ع ) چون برادر به آنان علاقه داشت ، یكی پدر و آن دیگر پسر، بر آن حضرت وارد شدند. امام (ع ) برای پذیرایی و تكریم آنان قیام نمود، آن دو را بالای مجلس خود نشاند و خودش مقابلشان نشست . دستور غذا داد، طعام آوردند. آن دو غذا صرف نمودند. آنگاه قنبر آفتابه و لگن برای شستن دست و پارچه برای خشك كردن آورد. آفتابه را گرفت كه آب روی دست مرد بریزد. ناگاه امام (ع ) با حركتی سریع از جا برخاست و آفتابه را گرفت كه دست آن مرد را بشوید. اما او از عمل امام (ع ) غرق شرمساری شد و از خجلت ، سر را تا نزدیك زمین به زیر آورد و گفت : ای امیر المؤ منین ! خدا مرا نبیند كه شما آب روی دست من می ریزید. فرمود: بنشین و دستت را بشوی كه خدا ببیند ترا كه برادر دینیت دستت را می شوید. حضرت جدا از او خواست كه دستش را بشوید، مرد ادب نمود و دستش را برای شستن پیش آورد ولی می خواست هر چه زودتر این صحنه پایان یابد لذا آنطور كه باید دست را نمی شست ، حضرت قسمش داد كه با آرامش خاطر دستت را شستشو ده ، آنطور كه اگر قنبر آب می ریخت می شستی .

رعایت حدود در تواضع 

فلما فرغ نزل الا بریق محمد بن الحنفیة و قال : یا بنی ! لوكان هذا الابن حضرنی دون ابیه لصببت علی یده و لكن الله عزوجل یاءبی ان یسوی بین ابن و ابیه اذا جمعها مكان لكن قد صب الاب علی الاب فلیصب الابن علی الابن . فصب محمد بن الحنفیة علی الابن . (152)

پس از آنكه امام (ع ) دست پدر را شست ، ابریق را به دست محمد بن حنفیه داد، فرمود فرزند! اگر این پسر، تنها مهمان من می بود، دستش را می شستم . ولی خداوند ابا دارد از اینكه قرار گیرند، از این رو پدر آب روی دست پدر ریخت و شما هم آب روی دست پسر بریز و محمد بن حنفیه طبق دستور امام دست پسر را شست .

كان علی بن الحسین علیهما السلام لا یسافر الا مع رفقة لا یعرفونه و یشترط علیهم ان یكون من خدم الرفقة فیما یحتاجون الیه سافر مرة مع قوم فرآه رجل فعرفه . فقال لهم : اتدرون من هذا؟ فقالوا لا. قال هذا علی بن الحسین علیهما السلام فوثبوا الیه و قبلوا الیه و قبلوا یده و رجله و قالوا یابن رسول الله اردت ان تصلینا نار جهنم لو بدرت منا الیك ید اولسان ، اما كنا قد هلكنا الی آخر الدهر؟ فما الذی یحملك علی هذا؟ فقال : انی كنت سافرت مرة مع قوم یعرفونی فاعطونی برسول الله صلی الله علیه و آله ما لا استحق فانی اخاف ان تعطونی مثل ذلك فصار كتمان امری احب الی . (153)

تواضع امام سجاد (ع ) 

روش امام سجاد (ع ) این بود كه مسافرت نكند مگر با همسفرهایی كه حضرتش را نشناسند و با آنان شرط می كرد كه از خدمتگزاران رفقای سفر در حوایجشان باشد. یك بار با كسانی كه او را نمی شناختند به سفر رفت ، ولی در راه سفر با مردی مواجه شدند كه آن حضرت را دید و شناخت . به كسانی كه با امام همسفر بودند گفت : می دانید این مرد كیست ؟ پاسخ دادند: نه گفت : حضرت علی بن الحسین علیهما السلام است . با شنیدن این سخن ، هیجان زده از جا برخاستند، گرد امام جمع شدند و دست و زانوی حضرت را بوسیدند، عرض كردند: با بن رسول الله ! آیا می خواستی ما جهنمی شویم ؟ اگر بر اثر ناشناختن شما دست و زبانمان به جسارتی مبادرت می نمود و از ما عمل برخلاف ادب و احترامی سر می زد آیا نه این بود كه تا پایان روزگار هلاك شده بودیم ؟ چه باعث شد كه ناشناخته بین همسفرها آمدید؟ فرمود من یك بار با اشخاصی كه مرا می شناختند به سفر رفتم ، آنان به رعایت مقام شامخ رسول اكرم (ص ) به من احترامی نمودند كه استحقاق آن را نداشتم ، خائف بودم كه شماها نیز همانند آنان با من رفتار نمایید، از این رو كتمان امر و معرفی نكردن خود نزد من محبوبتر است . این قبیل قضایا كه حاكی از كمال تواضع اولیای اسلام است در كتب اخبار و تاریخ بسیار آمده و آنان به موازات اینكه پیروان خود را به تواضع ترغیب می نمودند، خودشان نیز قولا و عملا نسبت به مردم ، تواضع و فروتنی داشتند و حقوق و حدود افراد را آنطور كه باید و شاید رعایت می نمودند. امام سجاد (ع ) در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق برای عموم مسلمانان از پیشگاه خداوند درخواست تواضع نموده است : و خفض الجناح : پروردگارا! مردم را به تواضع و فروتنی موفق بدار.

تواضع و عدل اجتماعی 

در جامعه ای كه پیر و جوان ، زن مرد و مرد، شهری و روستایی ، و خلاصه تمام قشرها متواضع باشند و همه با رعایت ادب و احترام با یكدیگر برخورد نمایند عدل و دادگری در آن اجتماع حاكم خواهد بود زیرا مردم متواضع خود را بالاتر از آن می دانند كه به حقوق دگران تجاوز نمایند، با عمل ناروا و ظالمانه ، عدل اجتماعی را متزلزل كنند و خویشتن را مورد تحقیر و بی احترامی مردم متواضع قرار دهند. بنابراین می توان گفت كه تواضع و فروتنی اگر در سطح وسیع جامعه معمول باشد به بسط عدل كه اولین درخواست امام سجاد (ع ) در این قطعه از دعای مكارم الاخلاق است كمك می نماید.

تكبر و تیرگی عقل 

نقطه مقابل تواضع ، تكبر است . افراد متكبر برای اینكه بزرگی موهوم خود را بر مردم تحمیل نمایند و آنان را به قبول عقیده باطنی كه درباره خویش دارند وادار سازند روش جباریت در پیش می گیرند و رفتار و گفتارشان به گونه ای می شود كه با اساس عدل ، مخالف و ناسازگار است . تكبر آدمی را از شناخت حق و درك واقع باز می دارد و متكبر، مردم را كوچك و غیر قابل اعتنا می شمرد، بیماری تكبر، عقل را تیره می كند و به هر نسبتی كه بیماری كبر تشدید می شود، تیرگی عقل نیز افزایش می یابد و سرانجام ، كار به جنون خود بزرگ بینی منتهی می گردد و درباره تمام عوارضی كه ذكر شد روایاتی از اولیای اسلام رسیده كه در اینجا به ذكر بعضی از آنها اكتفا می شود:

عوارض تكبر 

عن النبی صلی الله علیه و آله قال : اجتنبوا الكبر فان العبد لایزال یتكبر حتی بقول الله عزو جل اكتبوا عبدی هذا فی الجبارین . (154)

رسول اكرم فرمود: از كبر اجتناب نمایید كه بنده بر اثر تكبر چنان شود كه خداوند می فرماید نام این بنده مرا در گروه جبارین یعنی طغیانگرانی كه از حق سرپیجی می كنند بنویسید.

عن علی علیه السلام قال : احذروا الكبر فانه راءس الطغیان و معصیة الرحمن . (155)

علی (ع ) فرموده : از كبر برحذر باشید كه این صفت مذموم موجب طغیان و منشاء معصیت خداوند رحمان است .

عن ابیعبدالله علیه السلام قال : الكبر ان یغمض الناس و یسفه الحق . (156)

امام صادق (ع ) فرموده : كبر این است كه آدمی مردم را حقیر و كوچك بشمرد و حق و عدل را نادانی و جهل تلقی نماید.

عن ابیجعفر علیه السلام قال : ما دخل قلب امرء شی ء من الكبر الا نقص من عقله مثل مادخله من ذلك ، قل ذلك او كثر. (157)

امام باقر (ع ) فرموده : در دل هیچ فردی چیزی از كبر وارد نمی شود جز آنكه عقلش به همان اندازه نقصان می یابد، خواه كبر نفوذ كرده در دل او كم باشد یا زیاد.

از مجموع روایاتی كه مذكور افتاد و دیگر روایاتی از این قبیل كه در كتب اخبار آمده استفاده می شود كه تكبر در اسلام از صفات بسیار ناپسند و مذموم است . تكبر، آدمی را از راه حق و عدالت منحرف می كند، به راه طغیان و عصیان سقوط می دهد، و موجبات سقوط و تباهیش را فراهم می آورد، تكبر می تواند برای متكبر زیانهای دنیوی و اخروی فراوان به بار آورد، در این جهان او را مبغوض و منفور جامعه نماید و موجب سقوط اجتماعیش شود و در آن جهان وی را از رحمت واسعه الهی محروم سازد و به عذاب عظیم مبتلایش نماید.

نقطه مقابل تكبر، تواضع است . تواضع موجب عز و محبوبیت و هماهنگ با عدل و دادگری است ، از این رو امام سجاد علیه السلام در زمینه بسط عدل از پیشگاه باری تعالی برای مردم درخواست تواضع نموده است .